بسم الله الرحمن الرحیم
بسیاری از مواقع دربارهی چرایی برخی از احکام دینی مانند نماز، روزه، حجاب، نجاست سگ و . پرسیده میشود و عدّهای پاسخهایی میدهند و مدّعی میشوند که به صورت علمی علّت این احکام را کشف کردهاند. به عنوان مثال میگویند دلیل علمی نجاست سگ ، خطر انتقال بیماریهایی از آن است» یا میگویند دلیل حجاب ، تحریک نشدن مردان است» یا . که معمولاً هیچ یک از این ادّعاها پایه و منبع دینی ندارد و صرفاً بر برداشت و استدلال انسانها بنیان شده. این نحوهی استدلال که در ادامه به دلیل غلط بودن آن میپردازیم، باعث میشود به عنوان مثال پاسخ داده شود خوب اگر برای بیماریهای منتقلشونده از طریق سگ واکسن یا درمان مناسب بیابیم دیگر سگ نجس نباید باشد» یا خوب به جای آنکه به خانمها بگویید حجاب رعایت کنند ، به مردان بگویید چشم خود را نگه دارند» امّا حقیقت آن است که این نحوهی استدلال اساساً غلط و نامعتبر است که در ادامه به بیان چرایی این موضوع میپردازیم.
فرض کنید حسن یک کاری انجام دهد یا سخنی را بگوید و ما از رضا بپرسیم که علّت آن کار یا سخن حسن چه بوده. پاسخ منطقیای که رضا میتواند بدهد آن است که من چه بدانم! بروید از خود او (حسن) بپرسید چرا این کار را کرده / چرا این سخن را گفته. من که توی مغز او نبودهام بتوانم به جای او علّت کار/سخناش را توضیح دهم». اگرچه ممکن است رضا بتواند حدسهایی دربارهی علّت آن کار/سخن حسن بزند یا آنکه مثلاً استدلال کند با توجّه به شرایطی که حسن در آن بوده، آن کار/سخن منطقی بوده و اگر هر کس دیگری هم جای او بود احتمالاً همان کار را میکرده امّا نمیتواند به قطعیت علّت این امر را بگوید مگر آنکه از خود حسن علّت را شنیدهباشد (و البتّه فرض بر راستگویی حسن باشد) چون ممکن است حسن آن کار را اساساً به دلیل دیگری انجام دادهباشد که رضا حتی فکرش را هم نکند.
برای مثال فرض کنید شما به یک مهمانی میروید و غذا میخورید و یک نفر میگوید که چرا فلانی غذا خورد و با خود میگوید او غذا خورده تا میزبان خوشحال شود و احساس کند میهمان از میزبانی او رضایت داشته و اگرچه این یک توجیه و یک فایده برای کار شما هست ولی دلیل اینکه شما آن غذا را خوردهاید، اصلاً این نبوده و صرفاً دلیلش گرسنه بودن شما و احساس نیازتان به غذا بوده. پس علّت غذا خوردن شما گرسنگی بوده ولی یکی از فواید و توجیهات آن خوشحال کردن میزبان بوده است.
پس با این حساب نتیجهای که میگیریم ، مختصراً آن است که:
ما نمیتوانیم علّت کار شخص دیگری را بدانیم مگر آنکه خود او به ما بگوید (با فرض راستگویی وی)
و البتّه ممکن است بتوانیم با استدلالهایی کار او را توجیه کنیم که کار منطقیای بوده ولی این توجیهات وماً دلیل آن امر نیستند
حالا احکام دینی را چه کسی تعیین کرده؟ شارع (منظور از شارع کسی است که شرع اسلام را بیان کرده. مسلمین معتقدند که شارع همان خدای تبارک و تعالی است ولی برای کسی که هنوز خدا بر او محرز نشده هم ، واضح است که بالاخره یک شخص (ممکن است خدا باشد یا حضرت محمّد (ص) باشد یا یک گروهی از مردم باشند یا .) این شرع را بیان کرده که او را شارع مینامیم). پس ما هرچقدر هم در علوم بشری مانند زیستشناسی و پزشکی و فیزیک و شیمی و ریاضیات و تاریخ و ادبیات و . استاد و عالم باشیم ، نمیتوانیم دلیل احکامی را که شارع نهاده بگوییم اگرچه به کمک علم و دانش و اندیشه و خرد میتوانیم برای برخی از آنها فواید و توجیهاتی بیابیم که منطقی بودن آنها را توجیه کند ولی وماً دلیل آن نیستند و نمیتوانیم ادّعا کنیم که دلیل این امور را میدانیم مگر آنکه شخصی علم غیب داشته باشد یا به واسطهی وحی بیان شود که دلیل فلان حکم شرعی یا فلان سخن شرعی ، فلان چیز بوده است.
پس خلاصهی مطلب اینکه:
ما با دانش و خرد بشری نمیتوانیم علّت احکام شرعی را بفهمیم اگرچه ممکن است بتوانیم فواید و توجیهاتی را در راستای توجیه منطقی بودن آنها بیان کنیم.